معنی فالگیر دوره گرد

حل جدول

لغت نامه دهخدا

دوره گرد

دوره گرد. [دَ / دُو رَ / رِ گ َ] (نف مرکب) سیار. متحرک. (یادداشت مؤلف). غیرثابت چنانکه گدا و یا مردمی بیکاره. || (اصطلاح عامیانه) طواف. دستفروش. (یادداشت مؤلف). آنکه متاع مستعمل در کوچه ها و خیابانها گرداند فروختن را: کتابفروش دوره گرد. کسبه ٔ دوره گرد. قبا ارخالقی دوره گرد. || آنکه به همه جای رود و وقار ندارد. (یادداشت مؤلف).

فرهنگ فارسی هوشیار

دوره گرد

پارسی است گذر گرد خیابانگرد ولگرد (صفت) کسی که در کوچه و خیابانها حرکت کند و اجناس مستعمل را خرید و فروش نماید


فالگیر

کت پیشگوی اختری یکی اختری گفت از آن پس به راه کزینسان ببرم سر ساو شاه (فردوسی) کندا (صفت) آنکه فال گیرد طالع بین فالگو.

فارسی به ایتالیایی

فرهنگ عمید

دوره گرد

کاسب و پیشه‌ور که در کوچه و خیابان گردش کند و کالای خود را به فروش برساند،

فارسی به عربی

دوره گرد

بائع متجول، غریر، متجول


فالگیر

متنبی


کمارگر دوره گرد

افاق

فرهنگ معین

فالگیر

[ع - فا.] (ص فا.) کسی که فال می گیرد، طالع بین.

مترادف و متضاد زبان فارسی

فالگیر

رمال، طالع‌بین، عراف، فالچی، فال‌زن، فالگو، کاهن

فارسی به انگلیسی

فالگیر

Augur, Fortuneteller, Mentalist

معادل ابجد

فالگیر دوره گرد

780

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری